
چون که من ... امروز محتاج تر از دیروزم

بگذار که حس کنم تو را

بگذار در ثانیه های تو قدم زنم


کنارِ تو .. 


کنارِ خنده های دلنشینِ تو ..


کنارِ مهربانیت ..


خود را رها کنم ..


امروز مرا محکم تر در آغوشِ مهرِ خود بگیر ..


تا که قلبم .. از سرمایِ این دوری .. قندیل نزند ..


تا گرم شود دلم .. از وجودِ نازنینِ تو ..


یک جایی ... آن دورها ... تو هستی ... 











همین مرا بس است که بدانم یکی مثلِ تو وجود دارد


زیرِ سقفِ آسمان

یکی مثلِ تو ..

یادم را نفس نفس راه می دهد در درونِ خود

یکی مثلِ تو ..

با همه ی حسی که در قلبش دارد عاشقِ من است
